به گفته ژنرال پاستوکالو رئسیوسا، گرگ موهای خود را از دست می دهد، اما نه سیاستمدار فرانسوی در لیبی.

ما مصاحبه ای را که مدیر دفاع اولین ، آندره کوکو ، با لیبی و مداخله کنندگان فشار فرانسه انجام داده است ، به رئیس جمهور خود گزارش می دهیم.

________________________

ژنرال پاسکال پرزیوسا، رئیس سابق نیروی هوایی ایتالیا تا 2016 و امروز رئيس جمهوری کانال PRP - prpchannel.com - یک تحلیل دقیق از مسئله بحران لیبی و سیاست خارجی "حمله" فرانسه انجام می دهد. با بررسی اوضاع فعلی و تاریخی (آینه واقعیتی که شاید واقعاً برای همه شناخته نشده باشد) ، وحدت نیروهای سیاسی ایتالیا را نشان می دهد.

عمومی ارزشمند است، آیا فرانسه همیشه بر ضد کشور ما نقشه کشید؟

هیچ چیز که قابل پیش بینی نیست، گرگ روح را از دست می دهد اما نه عقل. رفتار فرانسوی نسبت به ایتالیا باید با چشم انداز ژئوپولیتیک تحلیل شود. حوادث اخیر در روابط بین کشورهای 2، که به نظر می رسد حیرت انگیز است، حتی با یادآوری جلسات در Ventotene، می توان در چند مرحله خلاصه کرد. ماکرون برنده انتخابات در فرانسه و ایتالیا خوشحال می شود که "یک" متحد را پیدا کند که باید همان اعتقادات را برای اصلاح منطقه یورو و همچنین مقاومت در مقابل فشار آلمان برای مسئله کسری بودجه و بدهی داشته باشد: ما از خیلی زود خوشحالیم. متاسفانه، اولین سیگنال منفی با درخواست ایتالیا برای کمک به مشکل مهاجرت فعلی و لغو فرانسوی مطرح شد. به همین ترتیب، فرانسه و اسپانیا نیز این احتمال را رد کردند که برخی کشتی های مهاجران کشتی بتوانند در بنادر اسپانیا و فرانسه اسکله کنند. فرانسه برای برگزاری نشست در پاریس بین سره و ژن سازماندهی کرد. هافت، رهبری را در پرونده لیبی قبلا به ایتالیا اختصاص داده است. ایتالیا در صورت درخواست، با ارسال یک برنامه برای ارسال برخی از کشتی ها به آبهای محرمانه لیبی، برای کمک به گارد ساحلی لیبی برای مبارزه با مهاجرت غیر قانونی پاسخ داد.

آیا ما فقط در مورد لیبی صحبت می کنیم؟

اخیراً فرانسه قصد خود را برای ملی کردن کارخانه های کشتی سازی Stx فرانسه اعلام کرد که اخیراً توسط فینکانتیری با توافق با رئیس جمهور قبلی فرانسه خریداری شده است. نگرانی ایتالیا این است که دولت جدید فرانسه با تضعیف روابط با ایتالیا ، روابط خود را با آلمان به شدت تغییر جهت داده و انتخاب فرانسه و آلمان برای همکاری برای یک هواپیمای جنگنده جدید ، بدون در نظر گرفتن ایتالیا ، روشن است شهادت ، پیش از این فرانسه سرنوشت خود را در هواپیماهای جنگی از راه دور با بریتانیا بزرگ متحد کرده بود ، همیشه کشور ما را مستثنی کرده است.

و ما؟

ایتالیا نگران است که پس از انتخابات آلمان در ماه سپتامبر، ضعف سیاسی فعلی او بیشتر کاهش یابد. برای فرانسه، وضعیت داخلی، به غیر از ظاهر شدن، پیچیده نیز می شود؛ زیرا در فرانسه یک جنوب با مدیترانه ارتباط دارد و از شمال به شمال منطبق شده است. کشور ما بر روی بسیاری از مشکلات اصلاحات منطقه یورو، همان نگرانی ها را به اشتراک می گذارد، اما برای ایتالیا فرض می کند که فرانسه مدیترانه در سیاست جدید مکرون، حداقل، خطرناک باشد. فرانسه می بیند که آلمان با دو کانال به پاریس ارتباط دارد: اتحادیه اروپا و ناتو. با این وجود، فرانسه در حال آموختن خود با استفاده از تمام ابزارهای دیپلماتیک و غیر دیپلماتیک برای حفظ وضعیت قدرت بزرگ در صحنه بین المللی است. در تلاش است که در برلین برای کنترل اروپا به عنوان ضروری در نظر گرفته شود. È یک چالش دشوار است، اما فرانسه سال ها تجربه و دیکتاتوری را در پشت آن دارد: "ماکیاولی" "ادعا می کند".

آیا می توانیم برای تغییر سیاست مثبت برای آینده امیدوار باشیم؟

از فرانسه ، ایتالیا نمی تواند انتظار خوبی داشته باشد که منافع طرف دیگر آلپ را تأمین نکند. از جنبه های داخلی لیبی ، فرانسه از طریق فرستادگان خود در این کشور همیشه در زمین حضور داشته است ، یکی از این تعداد خلبان میراژ لیبیایی از دوره قذافی است که در فرانسه نیز وابسته نظامی بوده است: به کسانی که باید آنها را بشناسند با او دفاع فرانسه پیوندهای محکمی با قبیله Zintan و با نژاد حفظ کرد. هفتار اعلامیه پاریس که توسط سراج و هفتار امضا شده است ، دارای دامنه سیاسی و کم اهمیت است ، با هدف به دست آوردن عفو ​​ملی برای همه جناح های لیبی در مبارزه ، که می تواند جرم قیام بخشی از ارتش لیبی علیه قذافی را لغو کند برای واقعیت های سال 2011 و دوره ای احتمالی را برای انتخابات احتمالی بعدی در لیبی ذکر می کند. کدام کشور قیام علیه قذافی را تبلیغ کرد؟ مطمئناً ایتالیا ، که دارای روابط ممتازی با لیبی و یک توافق نامه همکاری عالی بود ، نبود ، روابط با ایتالیا امکان حمله دیپلماتیک یا سیاسی را نداشت. در مورد جنبه های سیاست خارجی و انرژی ، آشکار است که توافق نامه برلوسکونی قذافی برای ENI مورد توجه فرانسه قرار نگرفت.

خوب این اکنون در مالکیت عمومی است. ایتالیایی ها چه چیزی نمی دانند؟

فرانسه چاه های نفتی در الجزایر داشت و چاه های نفتی آن در حال اجرا است، در حالیکه لیبی ها هنوز مورد بهره برداری قرار گرفته اند و با اقدامات تحریم ایران، اقدامات لازم را انجام داده اند. حتی بریتانیا با بریتیش پترولیوم بی تفاوت نبود. در گذشته، مانند یک پیچ از آبی، بریتانیا بریتانیا بمب افکن لاکربی (لیبی) را با اعتراض برخی از ایالات متحده منتشر کرد، اما همانطور که می بینیم کسب و کار، کسب و کار است. با نفت خام در دلار 50 یک بشکه، هرکسی حاضر است که بتواند بدون استفاده از تکنولوژی های پیشرفته، روغن پمپ کند: حتی روس ها. این امروز بازی در لیبی است، چالشی بزرگ که ایتالیا متحد باید با آن مواجه شود، حتی اگر در پایان مجلس قانونگذاری و آینده ای سیاسی برای ساختن باشد، زیرا تحولات این مقابله ملی، اروپایی و بین المللی، میراث خواهد بود از کسانی که برنده خواهند شد.

این چه رقابتی با فرانسه دارد؟

برای درک رفتار فرانسه ، لازم است چند واقعیت ژئوپلیتیک را بررسی کنید. از نظر تاریخی ، یکی از عوارض جانبی انقلاب فرانسه مفهوم ملی گرایی بود: جمعیتی با ریشه های مشترک ، نژاد و زبان مشترک ، سرنوشت یکسانی دارند ، این از لحاظ تاریخی پایه و اساس دولت ملی خواهد بود. نکته مهم دیگر ، همیشه از دیدگاه ژئوپلیتیک ، این است که حتی پس از پایان جنگ سرد ، فرانسه هنوز فصل خود را با آلمان بسته نکرده است و به دنبال راهی برای همزیستی با این کشور با توجه به تغییرات بزرگ جهانی در اقدام ، اتحاد مجدد آلمان ، تولید ناخالص داخلی آلمان که آلمان را به عنوان اولین قدرت اقتصادی اروپا در نظر می گیرد و درخواست افزایش هزینه های نظامی به 2٪ توسط ایالات متحده را دارد. ما یادآوری می کنیم که در سال 1940 فرانسه برای وجود خود علیه خطر آلمان می جنگید و در مدت کوتاهی توسط ارتش ژرمنی شکست خورد (بلعیده شد). در سال 1945 با محافظت هسته ای آمریکا همه چیز در اروپا تغییر کرد: خط جدید مغالطه آمیز Maginot ، زیرا فرانسه توسط آلمان غربی نمایندگی می شد ، فرانسه با گرایش شدید به ملی گرایی شکوفا می شد ، انگلستان بازسازی کشور خود را که توسط درگیری سخت تخریب شده بود آغاز کرد اسپانیا تحت سلطه فرانکو بود ، در حالی که ایتالیا ، اتریش با آلمان تحت کنترل نیروهای اشغالگر قرار گرفتند.

ما از دست داده ایم

برای آلمان و ایتالیا، همکاری اروپا تنها راهی بود که دوباره وارد جامعه بین المللی شود. برای فرانسه، پروژه اتحادیه اروپا بین احساس ترس و جاه طلبی بحث شد: ترس از جلوگیری از اینکه آلمان تنها یک متحد از فرانسه و تمایل به تبدیل شدن به یک قدرت جهانی بدون نیاز به نگرانی در مورد دفاع از خود از آلمان است. در طول جنگ سرد، فرانسه همواره سیاست طرفدار آمریکا نداشت و روابط خوبی با اتحاد شوروی شناخته شده بود. فرانسه خود را به عنوان بازدارنده هسته ای مستقل از ناتو توسعه داده است، و پس از آن تنها به صورت سیاسی (بدون نظامی) بازگشت کرد، خواستار شناخت عالی، و سپس برای مقامات بلند پایه ناتو بود. علاوه بر این، او تا حد زیادی روابط خود را با جهان دوم و سوم توسعه داده است.

پایان جنگ سرد در سراسر جهان جشن گرفت، اما نه در فرانسه که تهدید بزرگی از اتحاد جماهیر شوروی را درک نکرد. اتحاد مجدد آلمان یکی دیگر از عناصر بود که موجب خوشحالی بسیاری از مردم فرانسه نشد، زیرا نگرانی ناشی از وقایع جنگ جهانی دوم رخ داد. در حقیقت، فرانسه هر گونه تلاش کرده است که آلمان بتواند به مؤسسات اروپایی باقی بماند و زمانی که مجددا متحد شد، از پیمان ماستریختی حمایت کرد، به طوری که دو کشور با یک ارز مشترک متحد شوند. برای اینکه آلمان ها را بپذیرید، فرانسوی ها سیاست بانک مرکزی آلمان را برای حفظ سطح پایین تورم ECB تقسیم کردند. قوانین اروپایی امروز قطعا آلمان را در معرض خطر قرار نمی دهد؛ در حقیقت، اگر این قوانین به تعویق بیفتد، دو کشور در موضع بسیار متضاد قرار خواهند گرفت. آلمانی ها دستور کار خود را دارند و امروز کشور اتحادیه اروپا با قوی ترین اقتصاد هستند، در حالی که فرانسه در مقایسه با دوران جنگ سرد، همان رهبری را نداشته است.

به نظر می رسد همکاری مشترک اتحادیه اروپا بین دو کشور به نفع آلمان مغرضانه باشد. یکی از داده های قابل توجه نرخ بیکاری بین دو کشور است: حدود 10 درصد برای فرانسه ، بسیار بالاتر از متوسط ​​اروپا که 8 درصد است ، حدود 4 درصد برای آلمان. واقعیت قابل توجه دیگر این است که فرانسه از سال 2000 با معرفی یورو کسری تجاری داشته است ، بخش دولتی یک چهارم نیروی کار فرانسه را با قیمت های بالا ، مالیات های بالا و در نتیجه بدهی های عمومی بالا استخدام می کند. . جمعیتی فرانسه در سالهای اخیر با شکل گیری "محله های" مهاجر مسلمان و آفریقای شمالی ، کانون درگیری ها ، جنایات و بعضاً رادیکالیزاسیون ، با دشواری های ادغام در ساختار اجتماعی ، در سالهای اخیر تغییرات زیادی کرده است.

رکود اقتصادی و تنش های اجتماعی نارضایتی زیادی در فرانسه ایجاد کرده است: نیروهای سیاسی - سوسیالیست ها و محافظه کاران - اخیراً نیروهای کاملاً ناسیونالیست و ضد اروپایی به آنها پیوسته اند و تداوم مفروض روابط فرانسه و آلمان را به خطر می اندازند.

در دوران استعمار ، هدف اصلی فرانسه این بود که زندگی در مستعمرات را برای سایر قدرتهای اروپایی ، در وهله اول ایتالیا ، بلکه همچنین برای مستعمرات انگلیس در جنوب شرقی آسیا و آمریکای شمالی ، به یاد بیاوریم فایتی که استقلال آمریكا از انگلیس را رهبری كرد. سودآوری مستعمرات به اندازه احتمال پیچیده شدن زندگی برای دیگران ، برای دشمنان فرض شده مهم نبود. همین استراتژی در طول جنگ سرد با به کارگیری برخی از رهبران جهان سوم ادامه یافت تا زندگی را برای ایالات متحده ، انگلیس ، اتحاد جماهیر شوروی و آلمان پیچیده تر کند. تاریخ پر از این موارد استبه منظور دستیابی به نفوذ جهانی، از طرفداران فرانسوی راحت تر است.

به گفته ژنرال پاستوکالو رئسیوسا، گرگ موهای خود را از دست می دهد، اما نه سیاستمدار فرانسوی در لیبی.