تقریباً هیچ کس نمی داند: مدونا در سال 62 در بریندیزی ظاهر شد.

(توسط جان بلک آی) در واقع این مکان نامیده می شود جادیکو و در حدود شش کیلومتری بریندیسی واقع شده است. پس از دیدن گزارشی که در زمستان گذشته در TV2000 ارائه شد، که در اصل از روستایی در 60 کیلومتری جادیکو بودم، به خودم قول داده بودم که از مدونا در این مکان در سالنتو دیدن کنم. جایی که او در سال 1962 ظاهر شد.
آسمان ابری است و دمای 35 درجه کاملاً احساس می شود زیرا رطوبت هوا زیاد است. با این حال من تصمیم به رفتن دارم.
وسوسه‌های معمولی که وقتی می‌خواهید کار خوبی انجام دهید به شما حمله می‌کنند، به موقع جلوی وجدان من ظاهر شده بودند تا من را از ابتکار عمل کنار بگذارند، اما تا به حال ناوبر را تنظیم کرده بودم و جهت آن، پناهگاه سانتا ماریا مادره بود. از کلیسای Jaddico، در نزدیکی Toasts.

پس از یک ساعت سفر در میان تاکستان‌های پریمیتیوو، در آستانه رسیدن به آن مکان هستم، در حالی که در استاتال 7 توسط خودروهای SUV و اتومبیل‌های مسابقه‌ای سبقت می‌گیرم که مسافرانی را که تعطیلات خود را به پایان رسانده‌اند به خانه می‌آورند. در آن ترافیک بزرگ نقطه قرمز در یک نقطه مشخص، ناوبر به من می گوید که به راست بپیچم و بعد از سیصد متر جلوی حرم کوچک پارک شده ام.

سمت راستم می بینم مجسمه ای از مدونا که روی فواره ای قرار داده شده است که با آبی که از شش کوزه کوچک سفالی بیرون می آید تغذیه می شود.. در مقابل من کلیسا.

من ابتدا وارد کلیسا می شوم و به عنوان یک سازه پس از معاشرت، در تشخیص موقعیت مقدس مقدس که در واقع در یک اتاق کناری کوچک است، مشکل دارم. به آنجا رفتم تا در برابر حضرت عالی زانو بزنم و دعا کنم.
سپس به بیرون رفتم و با یادآوری چیزی که مربوط به آب بود، به مجسمه مدونا که روی فواره گذاشته شده بود نزدیک شدم. مردی را پیدا کردم که آن استخر کوچک را تمیز کرد و با باز کردن یک زهکش بزرگ آب را عوض کرد و از او پرسیدم: "ببخشید، اما اینجا دقیقا چه اتفاقی افتاد؟"


مرد اجازه نداد آب به آرامی تخلیه شود و داستان یا حداقل آنچه را که در مورد تاریخ آن مکان می دانست به من گفت.

یک پلیس راهنمایی و رانندگی، تئودورو، از بریندیزی، در سال 1962 خواب مدونا را دید که از او دعوت کرد تا او را بپوشاند زیرا او سرد بود و مکان رفتن را نشان می داد. این یک نقاشی دیواری صخره ای از ویرجین بود که به دیواری در وسط حومه باز چسبیده بود. دعوت مدونا این بود که با ساختن یک کلیسا در اطراف آن دیوار را با مجسمه آن بپوشاند. و به همین ترتیب انجام شد.


شاهدان می گویند که آن دیوار صخره ای چندین بار در حضور تئودور روشن شد و این مرد که استخر را تمیز می کرد همیشه به من می گفت که یک روز در حالی که مردم بریندیزی در حال ساختن کلیسا بودند، در حضور بسیاری از شاهدان که در کارها شرکت داشتند. ، تئودور را جلوی دید همه به پرواز درآوردند تا اینکه به دیواری با نقاشی دیواری رسید که برای چندمین بار روشن شد.

فقط این بار مدونا به او ظاهر شد و به او گفت که پیدا کند منبع آبی که لطف و عنایت می کرد. یک شاهد عینی هنوز زنده در آن قسمت حضور داشت و شخصی که با او صحبت می کنم به من می گوید که این سالمند هر بار که آن اتفاق معجزه آسا را ​​به خاطر می آورد گریه می کند.

اما گریه کردن از اینکه بانوی ما در آن شب به تئودور ظاهر می شود، دختر کوچکی بود که با فریادهای خود در بین حاضران آشوب ایجاد کرد و نه به این دلیل که می گفت بانوی ما در آن لحظه ظاهر می شود، بلکه به این دلیل است که تا آن لحظه کودک کر و لال بود.

سپس خداوند ایستاد و به من گفت که اگر بخواهم بیشتر بدانم باید از کشیشان بپرسم زیرا او چندان آماده نبود. اما قبل از مرخصی و بازگشت به لبه چشمه آب معجزه آسا این را به من گفت آن آب شوهر زنی از مونوپولی (BA) را از تومور شفا داد در حالی که اتفاقی که بلافاصله بعد از آن به من گفت همان چیزی بود که من را بیشتر از بقیه شوکه کرد و این بود.

درست در همین روزها آقایی مثل خیلی ها مثل من امروز عصر به چشمه نزدیک شد و دستانش را در آب فرو برد. با بیرون کشیدن آنها این را دید هر دو دستش آغشته به خون بود. اما خونی که آب چشمه را لکه دار نکرد. او به من گفت که حاضران شوکه شده بودند، اما کسی برای گذاشتن شهادت کتبی ایستاد. فکر می کنم آن رویداد پیامی بود از سوی بانوی ما برای آن مرد. من این مورد را اضافه می کنم زیرا از زمانی که داستان را شنیده ام در ذهن من بوده است، اما به نظر من این کسی بوده است مرتکب جرم شده یا یک پزشک سقط جنین. اما این حدس من بر اساس تصور است. ربطی به حرم نداره


سپس به کلیسا برگشتم و در آنجا پیرمردی را یافتم که با او از پشیمانی از ندیدن جمعیت اقیانوسی در آن مکان که بانوی ما ظاهر شد و آب معجزه آسا وجود دارد صحبت کردم. بعد از چند دقیقه که با او صحبت می کردم، به من گفت که او کشیش محله است. متأسفانه هیچ وقت از روی لباسش متوجه نشدم. من از او خواستم که مکان را تبلیغ کند و در مورد آن مکان فیض به جهانیان بگوید اما او را بسیار خسته و استعفا دیدم. شاید به همین دلیل، عنوان کلیسای کوچک مقدس مریم مادر کلیسا باشد. سپس کشیش چند عکس به من داد. از او دعا خواستم و قبل از حرکت در مقابل سنگی که حضرت در هنگام ظهور پاهای خود را بر آن نهاده زانو زدم. این یک سنگ توف است مانند سنگ هایی که در پولیا برای ساختن خانه ها استفاده می شود.


وقتی کلیسا را ​​ترک کردم، متوجه شدم که در تمام مدت آرامش و آرامش زیادی که مشخصه مکان هایی است که بانوی ما در آن ظاهر می شود، فرا گرفته ام، هرکسی که به مدجوگورجه رفته است، چیزی می داند. من آنقدر از واقعیت اطراف بیگانه شده بودم که صدها اتومبیل در خیابان ایالتی 7 ویز می‌کردند و آن مکان ظاهر ماریان را نادیده می‌گرفتند، تنها طرحی مبهم از آن محیط کوچکی بود که مدونا در دهه شصت پاهایش را در آن قرار می‌داد.
با یقین که زیارت کوتاه و تماس من با آن آب اتفاقی نخواهد بود، فقط می توانم خدا را به خاطر این تجربه ایمانی که احساس می کنم باید با دوستان به اشتراک بگذارم و برای این، حمد عیسی مسیح را شکر کنم!

تقریباً هیچ کس نمی داند: مدونا در سال 62 در بریندیزی ظاهر شد.