(توسط آلساندرو كاپزوئولی ، مسئول ISTAT و رئیس اطلاعات رصدخانه برای مشاغل و صلاحیت ها Aidr) و با این حال ، گالیله نمی گوید ، زیرا در واقع این عبارت توسط جوزپه بارتی ابداع شده است تا سایه خود را ساییده كند. این تناقض برای درک این موضوع کافی است که داستان این مرد که به طریقی تعیین کننده به رشد دانش جمعی کمک می کند ، چقدر جذاب و جنجالی است. شهود ، عقاید و شجاعت گالیله گالیله مطالعه علم را دگرگون کرد ، که برای قرن ها "مسئله فلسفی" بود و از یک نقطه خاص "مدرن" شد. گالیله جوان ، گرچه آنارشیست و عصیانگر بود ، اما تحت تأثیر اندیشه ارسطو بود و قبل از قرار دادن روش علمی خود بر روی کاغذ ، کاملاً ناراحت و ناراحت بود بررسی غیرقابل برگشت پدیده های طبیعی.

ابزار روایی انتخاب شده توسط گالیله برای بیان نتایج تحقیقات خود گفتگو بین سالویاتی گالیله ای ، سیمپلسیوس ارسطویی و ساگردو دانا بود. در مشهورترین اثر وی ، گفتگوی دو سیستم بزرگ جهان ، جمله ای که همزمان خاتمه رویکرد فلسفی به علم و پایان نظام بطلمیوسی را گزارش می کند ، گزارش شده است: "فلسفه در این کتاب بزرگ نوشته شده است که این جلوی چشم باز است (من می گویم جهان) ، اما نمی توان آن را درک کرد مگر اینکه ابتدا یاد بگیرید که زبان را بفهمید و شخصیت هایی را که در آن نوشته شده است بشناسید. او به زبان ریاضی نوشته شده است و شخصیت ها مثلث ، دایره و سایر اشکال هندسی هستند که بدون آنها درک انسانی کلمه غیرممکن است. بدون اینها سرگردانی بیهوده در اطراف هزارتوی تاریک است "

 از آنجا که ممکن بود این گفته اشتباه فهمیده شود ، فومانتینو گالیله همچنین دستورالعمل هایی را برای استفاده از این روش در نامه به کریستینا از لورین ، دوشس بزرگ توسکانی نوشت. او احتمالاً از میزان نتیجه گیری هایی كه كرده بود ، هیجان زده شد و اجازه داد اشتیاق خود را اندكی از بین ببرد و چون آنجا بود ، به كلیسا نیز اعلان جنگ داد. بنابراین ، وی با یک ضربه سریع ، ارسطو و خدا را همزمان کشته است. این جمله توهین آمیز به شرح زیر است: در جای جای کتاب مقدس که در کلمات شباهت متفاوتی دارد ، شک و تردید لغو شود ، و محکوم نشود ".

به طور خلاصه ، گالیله تأیید می کند که برای توصیف پدیده های طبیعی ایمان و فلسفه بی فایده است ، باید به "تجربه معقول" و "نمایش های ضروری" متوسل شد ، یعنی بگوییم آن روش هایی که در متون مدرن نام روش و روش قیاسی را می گیرند القائی. نتیجه گیری های حاصل از این روش نباید مورد تردید قرار گیرد حتی در مواردی که کتب مقدس بیانگر آن است. پیش از این کلمه ای وجود دارد که هنوز هم به تمسخر برای افشای ایده بدون قرار گرفتن در معرض بالش استفاده می شود: به نظر می رسد. این معمولاً م worksثر است ، مگر در مواردی که تفتیش عقاید مقدس درگیر باشد ...

چرا حتی روح معذب گالیله ، که قبلاً در زندگی امروز خود عذابهای زیادی داشته است ، را آزار دهد تا از منطق داده محور صحبت کند؟ از آنجا که ، به نوعی ، در توصیف آزمایش (آزمایش) که در آن نتایج حاصل از تجربه معقول در مورد حرکت بدن در امتداد یک صفحه مایل خلاصه می شود ، نه تنها برای تفسیر پدیده های طبیعی بلکه برای توصیف هر نوع پدیده به طور خلاصه ، آزمایش گالیله که از طریق آن تئوری صفحه شیب دار نشان داده می شود ، 4 مرحله را طی می کند: مشاهده ، جمع آوری داده ها با استفاده از اندازه گیری ، تجزیه و تحلیل و نتیجه گیری.

اصولاً همان اقداماتی که مدیر برای تصمیم گیری آگاهانه انجام می دهد. بیایید کاملاً پوچ و پوچ تصور کنیم که از یک گالیله امروزی که کمی کمتر از CarCarlo Pravettoni درهم ریخته شده است ، خواسته شده است تا تصمیم بگیرد که آیا دفتر مرکزی شرکت خاص را باز نگه دارد ، آیا یک سرویس 24 ساعته کمک به فناوری اطلاعات ارائه می دهد ، یا نحوه جابجایی پرسنل با توجه به کار هوشمند ، یا نحوه بهینه سازی فضاها ، افزایش پرسنل یا تعریف بی طرفانه هرگونه پیشرفت شغلی. مطمئناً ، برای برجسته کردن اهمیت داده ها در حمایت از تصمیم گیری ها ، گالیله رساله ای در قالب گفت وگو بین سالویاتی ، حامی تغییر و سیمپلیسیو ، مقاوم و پایدار به پویایی کار قدیمی می نویسد.

سالویاتی: ادامه این کار دیوانه کننده است ، دنیای اطراف ما تغییر کرده است و من متاسفم که شما در مورد آن صحبت نمی کنید.

سیمپلیسیو: دنیا همیشه اینگونه کار کرده است.

سالویاتی: میکروب بدخیم آریسوتل شما را کفر بر زبان می آورد ... طبیعت "همیشه اینگونه کار کرده است" ، نه دنیای انسان و بی مزه

سیمپلیسیو: من می گویم اگر کار هوشمندانه اجرا شود مدیر عالی کنترل کارمندان را از دست خواهد داد.

سالویاتی: Actuasse ، Simplicio ، عمل کنید ... به نظر من ، مدیر ارشد از تغییر می ترسد زیرا می خواهد قدرت بزرگ را حفظ کند.

سیمپلیسیو: قدرت بزرگ بر جهان حکمرانی می کند.

سالویاتی: جهان و جهان وجود دارد! جهان معقول با قدرت عظیم طبیعت اداره می شود. دنیای کاغذ توسط آن قدرت کولیون کسانی که توگا می پوشند اداره می شود. و من در مورد این بدبختان نوشتم ... این پزشکان هرگز آن را خوب درک نکرده اند ، هرگز به راه صحیح راه نرسانده اند ، باشد که آنها را به منافع عالی برساند. از آنجا که ، به نظر من ، برای هر کسی که می خواهد چیزی را پیدا کند ، استفاده از تخیل و بازی با اختراع و "ndovinare" ضروری است.

سیمپلیسیوس: خدا فقط می داند که این تغییر چقدر ترسناک است.

سالواتی: انسان برای توصیف آنچه که نمی داند خدا را به شکل خودش آفرید. به نظر می رسد این امر به ما طبیعت را یاد می دهد ، وقتی نمی توان به عادی رفت ، مستقیماً به جاده ایمن تری رفت. سبک اختراع بسیار متنوع است ، اما برای یافتن خوبی ها ثابت کردم که لازم است برعکس عمل کنید: به دنبال شر باشید ، و آن را پیدا کردید. اما این که بالاترین خیر و بالاترین شر همانند مرغهای بازار به نظر می رسند.

سیمپلیسیو: استاد ، شما مرا با سخنوری اشتباه می گیرید ...

سالویاتی: توگ قدرت را فراموش کن ، من بیش از یک متخصص و با نگاه خوب به افق به مرد رجوع می کنم. به خاطر دیگران من صریح گفتم اگر شما کلیدها را لمس کنید ، یا آنها پر از باد هستند ، یا از مواد آرایشی یا آبهای معطر ، یا آنها قوطی هایی هستند که روی شما میخکوب می شوند. داده های هر یک از کارمندان را به من بدهید تا بتوانم با اطمینان ، ارتقا promote یا آشکارا شکست بخورم.

سیمپلیسیو: با توجه به آن ، ما آن را تکه تکه کرده ایم ، تا طرفدار همدلی باشیم و اغلب عقل را به خاک بسپاریم. تقصیر از من نیست ، بلکه توگاتو مقصر هر کلاهبرداری و هر فریب است. واضح است که تنها علت این امر همراه با سندیکا مخرب است.

سالویاتی: شما به من بگویید که من باید به جای یک ارتش متفکر ، توده هایی از بی مهرگان رویایی را داشته باشم؟

سیمپلیسیو: اراده انسان غیر منطقی است.

سالویاتی: اراده من حقیقت است و انسان دروغ را ترجیح می دهد.

گفتگوی مشابه ، با تنظیمات واژگانی لازم ، به هیچ وجه سوررئالی نخواهد بود ، همچنین به این دلیل که برخی جملات در واقع توسط گالیله در برابر سر پوشیدن توگا ، غزل دور اندیش و آینده نگرانه نوشته شده است که با توصیف نابینایی کسی که به دنبال بالاترین خیر است در جایی که وجود ندارد ، آغاز می شود. .

آنها باعث می شوند من از سختی زیادی رنج ببرم ،

چه کسی بالاترین تحقیق خوب است ،

و با این حال آنها به شما نوشیدنی نداده اند.

و من با مغزم تصور می کنم ،

که این اتفاق فقط می افتد

چون اینجا جایی نیست که دنبال آن می گردم

یک مدیر گالیله ای که جرات اتخاذ یک روش شبه علمی برای مواجهه با وظیفه ناشکری را دارد که مناسب ترین تصمیمات را برای مشکلات می گیرد ، ابتدا باید پویایی کار را برای مدت طولانی مشاهده کند ، فرایندها را مطالعه کند و به طور عمیق با ویژگی های پرسنل آشنا شود. در واقع ، نه ، اول از همه باید توسط افراد قابل اعتماد و شایسته احاطه شود. پس از آن ، پس از تجزیه و تحلیل دقیق اهداف ، استراتژیک و غیره ، او می تواند سازمان را به مناطق تقسیم کند. بدون پرداختن به ویژگی های خاص هر شرکت ، می توانیم برخی از بخشهای کلان را که در کم و بیش همه بخشها مشترک است لیست کنیم.

1. اقتصادی

2. تدارکات

3. مولد

4. منابع انسانی

5. فناوری اطلاعات

هر منطقه بدیهی است که دارای ویژگی هایی است که برخی از آنها در بسیاری از واقعیت ها مشترک است. حوزه اقتصادی شامل هزینه ها ، بودجه و سرمایه گذاری ها ، تدارکات شامل دفاتر ، مسافرت و دارایی ها ، منابع انسانی شامل مدیریت شغلی ، آموزش ، رفاه کار ، مهارت ها ، برنامه ریزی نیازهای حرفه ای و شکل دهنده ، et cetera ، et cetera.

بخشهای یک شرکت ارتباط تنگاتنگی با یکدیگر دارند. چگونه تصمیم می گیرید که مثلاً یک سایت را نگه دارید ، یک سایت جدید بسازید یا فضاهای موجود را بهینه کنید و به استفاده مداوم از کار هوشمند متوسل شوید؟ این با روش گالیله ای انجام می شود: اندازه گیری ، جمع آوری داده ها ، تجزیه و تحلیل آنها ، نمایش آنها از طریق نمودارها و جداول ، برای درک بهترین راه حل و انتخاب آگاهانه ، روشی که در بیشتر موارد از احساسات شخصی ناشی نمی شود بلکه از عقلانیت ناشی می شود . تعداد زیادی داده و اطلاعات دست نخورده در هر سازمانی وجود دارد. متأسفانه ، غالباً می توان بین داده های موجود و داده های "بالقوه" موجود تمایز قائل شد. به عنوان مثال ، اتخاذ سیاست های آگاهانه و مستقل در مورد پرسنل ، اگر شخص دارای یک پایگاه داده یکپارچه باشد که بتواند تمام اطلاعات مربوط به کارگران را با هم جمع کند ، اتخاذ سیاست هایی نسبتاً آسان خواهد بود.

تمام اطلاعات به معنای نام ، نام خانوادگی و شماره ثبت نیست ، بلکه به معنی ادغام مهارت ها ، سبک های کاری ، دانش ، آموزش ، سابقه احتمالی (برای اتحادیه های صنفی بسیار عزیز) و سابقه کار در رجیستری است. این به معنای داشتن یک پایگاه داده از برنامه های درسی است که توسط سیستم های جستجوی مدرن به روز شده و نمایه می شود. به معنی اندازه گیری اهداف به دست آمده ، مهارتها و ویژگیهای فردی و داشتن پانلهای خلاصه موثر برای درک فرایندهای کاری است که در آن منبع خاصی وارد می شود یا داشتن یک سیستم رتبه بندی برای تعریف مستقل ، بدون محدودیت و فشار خارجی ، هرگونه پیشرفت شغلی.

بنابراین ، موانع مدیریت آگاهانه کار چیست؟ بزرگترین مانع ماهیت عملی ندارد بلکه ماهیت نظری دارد: داده ها دروغ نمی گویند و استفاده از آنها به معنای محروم کردن تصمیم گیرندگان از خودسرانه بودن انتخاب بدخواهانه است. انتخاب های منطقی ترسناک است زیرا آنها را وادار می کند تا واقعیت را مورد توجه قرار دهیم و هر نوع تحریف و روایت نادرست را از بین ببریم. داده ها می توانند اهمیت و ویژگی هایی را به نمایش بگذارند که در نتیجه عدم دانش ، استکبار یا بدتر از آن ، به نفع تصمیم گیری های مبهم نادیده گرفته می شوند. داده ها در جایی که ممکن است نیازی به دروغ گفتن باشد حقیقت را بیان می کنند. داده ها به شدت امکان فرماندهی بدون امکان پاسخ دادن ، انتخاب به دلخواه و وضع قوانین پوچ ناشی از سلیقه ها و هوی و هوس های شخصی را تهدید می کنند ، به همین دلیل در بسیاری از م ،سسات عمومی ، که در آنها کارایی وجود ندارد از نزدیک با تولید مرتبط است. سازمانی که داده ها را نادیده می گیرد از حقیقت می ترسد و برای کارکرد خود نیاز به ایجاد واقعیتی مبتنی بر دروغ دارد. و چه کسی حرکت می کند؟ گالیله می گفت ، اگر در وضعیت مشابهی بود.

من طبق داده های گالیله گالیله داده ها را کار می کنم